محمد تقی قشقایی
افراشته قامت لبخند می زند علاءالدین !مهربانند سایه چنارهااین گوشه میدان مردان خسته اینشان می دهند به همانگشترهایشان راتندتر بر می دارمذهنم را می برم به… ادامه نوشته »
افراشته قامت لبخند می زند علاءالدین !مهربانند سایه چنارهااین گوشه میدان مردان خسته اینشان می دهند به همانگشترهایشان راتندتر بر می دارمذهنم را می برم به… ادامه نوشته »
لوئیز گلاک به ترجمه رُزا جمالی سوسن نقره گون شب هایی که باز خنک شده است شبیه اولین شبهای بهار و باز ساکت است آیا… ادامه نوشته »
دستهایم را برای چه می خواستم برای اینکه کسی را در آغوش نگیرم؟ و چشمهایی که بودنشان اضافه بود برای دیدن چه چیزی وجود… ادامه نوشته »
نقد و تحلیل رویامولاخواه بر کتاب «دیکتاتوری در سطرهای ابری» نوشته ی زینب فرجی مجموعه اشعار زینب فرجی با نام «دیکتاتوری در سطرهای ابری»بهارسال ۹۹… ادامه نوشته »
هالههای تركش خوردهام را بپوشاننفسی از سينهام بيرون نمیآيدبهار گيسوانت را گم كردهامبرف و بوران شدهام……ای برفیتر از واژهی سفيدای آيههای مقدس شعرهايمای خوش تراشيدهی… ادامه نوشته »
من به غریبانه ترین شکل به تومحتاجم تودر خوابی عمیق پنهانی من درگیر غروری که لٍه شد در تاریکی مطلق که پُراز تردیدم میترسم از… ادامه نوشته »
میخواهی به رویم نیاوری اما خودم خوب میدانم که مردهام نگاهممیکنی تا خیال کنم هستم نگاهت اما عبور میکند از من و خیره میماند روی… ادامه نوشته »
پس از انقلاب صنعتی روند زندگی مردم سرعت و شتاب بیشتری گرفت بنابراین ضرورت یافت ادبیات نیز پا به پای سرعت مدرنیته بشریت، سرعت پیدا… ادامه نوشته »
چه گونه است؟ قبل شلیک شقیقه ام تیر میکشد چرک میکند و خاطرات می ریزد بیرون جای زخم رد رژ قرمزی که وقتی آن سوی… ادامه نوشته »
لب بر لب شب می فشارمتاریکی، چون مکیدن چای از منافذ قند، شیرین است از سیر ستارگان می ترسم در پوستت پیش از آنکه روشن… ادامه نوشته »