روی خطوط پیشانی ام
راه می روی
و رقص قلبم را
تُند کُند تُند…
به قرص ها نگاه می کنی
و فراموشی هایم را
کنارِ دست هایم می گذاری
کاش می دانستی
به تعداد موهایم
لبخند به روزهایم بدهکاری…
با تو هستم
سپیدیِ موهایم را
به رنگ روزگارم کُن
پاشویه کردم
احساسِ تب زده ام را…
عرقِ تُندی که
بر پیشانیِ سکوتم نشسته بود
سرد شد…
چقدر دنیا کوچک است
برای انفجار بُغض هایم
چشم هایم
آسمان می خواهد…
دستم را بگیر
قَدِ من برای چیدن ستاره ها کوتاه است…